کد مطلب:164542 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

در اشارات به اسرار عروسی قاسم بن الحسن است
و در آن چند امر است:

امر اول این كه: عروسی قاسم در روایات خاصه مذكور نیست. لیكن در اكلیل دوم گذشت كه در بعضی از كتب سماویه اشاره بدان شده و به مقتضای عقل نیز باید محمول بر صدق باشد، زیرا كه آن مركز كره ی امكان در بزم ابتلاء چون طی جمیع مراتب نموده و طالب اقصی مراتب شهادت بوده، پس باید كه مصیبتهای عظیمه جمیعا به آن جناب روی داده باشد. و از جمله ی اعظم مصائب مبدل شدن عروسی است به عزا.

امر دوم این كه: گفته اند كه:

«چون شاهزاده اراده ی مبارزت نمود عروس دامن او را گرفت كه در قیامت به چه نشان تو را بشناسم؟! پس حضرت قاسم آستین خود را درید. پس آواز ناله ی اهل حرم به ملأ اعلی رسید.» [1] .

و این سؤال و جواب را چند احتمال است:

اول اینكه: از اخبار ائمه ی اطهار چنان مستفاد است كه شهید، در روز قیامت با لباس شهادت محشور می شود؛ فلذا لباس شهادت را از تن او برنمی آورند و او را با همان لباس دفن می كنند. پس از این جهت آستین را درید و آن نشان را بر خود گذاشت.

دوم این كه: سؤال عروس اشاره به آن باشد كه صدمه ی مصیبت، حواسم را در بوته ی زبول و اضمحلال گداخته و چنان ضعف در قوه ی باصر راه یافته كه گویا در روز محشر


و حشر بشر و فزع اكبر، تو را نشناسم. پس دریدن آستین اشاره بر آن است كه مرا هم مصیبت از كار انداخته و قوایم باخته. پس در قیامت هر كه را بی قرارتر و بی آرام تر بینی پس من همان باشم، چه آستین ظرف دست است و دست، مجاز از قدرت است. یعنی ظرف قدرت از هم دریده شد. و قرینه بر این مجاز، آه و ناله ی اهل حرم است، بعد از وقوع این واقعه.

سوم اینكه: مراد از سؤال آنكه در روز قیامت جمعیت و ازدحام است و عصمت در من به نهایت، پس نشانی بیان كن كه بی جستجو تو را بشناسم. جواب این كه در آن روز نور من چون نور آفتاب عالم تاب است، و حاجتی به نشان نیست. و دریدن آستین كنایه از آن است كه همچنانكه اگر آستین كه لباس است دریده شود بدن پیدا می شود، در قیامت هم كه روز رفع اغشیه [2] و حجب است نور من پیدا و هویدا است.

چهارم اینكه: مراد از سؤال، همان وجه سابق است. و مراد از جواب، این كه شما را اینقدر مرتبه ی حیاء و عفت و عصمت است؛ و لیكن چه خواهد كرد در زمانیكه چادر از شما بربایند و شما را اسیر كنند و پرده ی ناموس شما را دریده شود؟!

پنجم اینكه: مراد از سؤال، شناختن در «قیامت صغری» باشد كه قتلگاه است. یعنی: بعد از ورود به قتلگاه، شما شهیدان را سر بر بدن نیست پس من به چه نحو شما را بشناسم؟ جواب واضح است، یعنی: در قتلگاه مرا به آستین دریده بشناس.

امر سوم: ارباب مقاتل ذكر نموده اند كه: «قاسم در هنگامی كه روانه ی میدان بود بند نعل یك پای او (كه گویا پای چپ بود) باز بود» [3] و محتمل است كه این اشاره باشد به بی اعتباری دنیای دنیه ی غدار ناپایدار. یعنی دنیا را استقامتی و قراری نی كه


سالك مسالك محبت بدان دلبستگی به هم رساند كه توقف نماید و بند نعل را ببندد. و چون طرف چپ پست، بالنسبه به طرف راست است و طرف راست اشرف است پس نظم دنیا را به طرف چپ تعبیر نموده.

امر چهارم: ارباب مقاتل گفته اند كه چون قاسم شهید شد، حضرت سیدالشهداء نعش او را گرفت كه به قتلگاه شهدا بیاورد. پس سینه ی او را به سینه ی خود چسبانید و پاهای قاسم بر زمین می كشید [4] و این مورث [5] استبعاد است چه قاسم به حد بلوغ نرسیده، چگونه پاهای او بر زمین كشان باشد، و حال اینكه سینه ی او بر سینه ی امام چسبان باشد؟! و رفع این استبعاد آن است كه نفس مبارك آن جناب، از كثرت شوق لقای حضرت احدیت در مقام تقویت و تربیت قوای باطنه برآمده، و از محارست [6] و محافظت مشاعر و اعضای جسمانیه دست كشیده، لهذا جسد مبارك آن مركز كره ی كمال در هر آن غوطه ور در بحر زبول و اضمحلال بوده و بدن عنصریش از نرسیدن بدل ما یتحلل طولا و عرضا در معرض نقص و فناء برآمده. بلكه از كثرت و شدت صدمات و لطمات مصیبات قد مباركش چون ماه نو، خم شد. یا اینكه از شدت الم مفارقت، آن نوجوان در مقام استقامت قد خویش برنیامده و لنعم ما قلت فی بعض المراثی.



شد عروسی دیده بوسی فسوس

جز فسوس نوعروسان حسین



اینها همه بنا بر آن باشد كه پای های قاسم بر زمین كشان باشد. و به نظر مؤلف چنان می آید كه معنی ظاهر روایت آن است كه پای های امام - علیه السلام - در زمان بردن نعش قاسم بر زمین كشان بود. پس نظر كن در عبارت ملهوف و سائر كتب مقاتل تا ظاهر شود آنچه را كه ذكر نمودیم [7] .



[1] منتخب الطريحي:373 و 374.

[2] اغشيه: پوشش دل، پوشش زين و شمشير و جز آن.

[3] اسرار الشهادة:304.

[4] مقاتل الطالبين:93.

[5] مورث: سبب، موجب، علت، انگيزه.

[6] محارست: نگهباني، پاس داشتن.

[7] الملهوف:168، الارشاد 108:2.